قديميترين نمونههاي تلاش براي بدست آوردن توهم حركت در طراحي ايستا را ميتوان در نقاشيهاي دوران نوسنگي غارها پيدا كرد، در جائيكه حيوانات با چندين شكل پاي رويهم افتاده مجسم شدهاند، كه آشكارا كوششي براي رساندن احساس حركت است. سفالينهاي متعلق به مردم شهر سوخته يافت شدهاست كه نقوش روي اين جام، تكراري هدفمند دارد و حركت را نشان ميدهد. تكراري كه پايه و اساس هنر انيميشن امروز است.
شخص خاصي به عنوان مخترع هنر فيلم پويانما وجود ندارد، چرا كه افراد بسياري پروژههاي متعددي كه ميتوان به عنوان گونههاي مختلف پويانمايي مطرح كرد را تماماً در زمانهاي يكساني انجام ميدادند. فريببين، زندهگرد، كنشنما، همچنين ورقهاي پويانما از قديميترين اسبابهاي پويانمايي محبوب اختراع شده در طول سده ۱۸۰۰ هستند.
فيلمساز فرانسوي جورج مليس، كه سازنده جلوههاي ويژه فيلمهايي مانند سفري به ماه بود، تكنيكهاي بسياري در كارش استفاده ميكرد كه يكي از آنها نگه داشتن چرخش فيلم دوربين، و تغيير كوچكي در صحنه و سپس دوباره به چرخش درآوردن فيلم دوربين بود. اين بسيار شبيه به ايدهاي است كه بعدها زنده نگاريِ استاپ-موشن شد. مليس بهطور اتفاقي به اين تكنيك دست يافت. هنگامي كه او اتوبوسي را در حال رد شدن از جلوي دوربين ميگرفت، دوربين خراب شد. هنگامي كه دوربين تعمير شد، درست زماني كه مليس شروع به فيلم گرفتن كرد، تصادفاً يك اسب از جلوي دوربين رد شد. نتيجه آن بود كه در فيلم به نظر ميرسيد كه اتوبوس به يك اسب تبديل ميشود.
صحنه خيالات ساخته اميل كال، ۱۹۰۸.
ج. استوارت بلكتون شايد اولين فيلمساز آمريكايي باشد كه تكنيكهاي استاپموشن و انيميشن طراحي دستي را استفاده كرد. توماس اديسون او را با فيلمسازي آشنا كرد. او با اولين كارش مورخ ۱۹۰۰ كه كپي رايت داشت، پيشگام اين ايدهها در دوران قرن بيستم شد. بسياري از فيلمهايش، از ميان آنها طراحي سحرآميز در سال ۱۹۰۰ و فكاهي صورتهاي متغير مسخره ۱۹۰۶، نسخههاي فيلم روزمره از بلكتون «هنرمند درخشان» بود، و نسخههاي اصلاح شده مورد استفاده مليس قديميترين تكنيكهاي استاپموشن براي ساختن سريهايي از طراحيهاي روي تخته سياه بود كه به نظر ميرسند كه حركت ميكنند و خود را تغيير شكل ميدهند. فكاهيصورتهايمتغيرمسخره، به عنوان اولين فيلم پويانماشده واقعي ثبت، و بلكتون به عنوان اولين زنده نگاري واقعي شناخته شدهاست.
هنرمند فرانسوي ديگري به نام اميل كول شروع به طراحي سلسله كارتونهايي كرد. او در سال ۱۹۰۸ فيلمي با نام صحنه خيالات را ساخت. اين فيلم شامل تعداد زيادي طراحي ساده سرگردان است كه به هم تبديل ميشوند، مانند بطري شراب كه به يك گل تبديل ميشد. همچنين قسمتهايي از تصاوير زنده وجود داشت، جايي كه دست زنده نگار وارد صحنه ميشد. اين فيلم با طراحي هر قاب روي كاغذ ايجاد شده بود و هر قاب با نگاتيو فيلم گرفته ميشد، كه به تصوير، ظاهر تخته سياه را ميداد. بدين ترتيب صحنه خيالات نخستين فيلم پويانمايي سنتي (طراحي دستي) بهشمار ميآيد.
در ادامه موفقيتهاي بلكتون و كال، هنرمندان متعدد ديگري شروع به تجربياتي در پويانمايي كردند. از جمله وينسر مككي كه يك كارتونيست موفق روزنامه بود. او پويانماييهاي پرجزئياتي ساخت كه نيازمند تيم هنرمندان و توجهي طاقت فرسا به جزئيات بود. هر فريم يك طراحي روي كاغذ بود كه همواره ميبايست، پس زمينه و شخصيتها هردو دوباره طراحي و پويا شوند. از برجستهترين فيلمهاي مكي ميتوان به نموي كوچولو (۱۹۱۱)، جريت دايناسور (۱۹۱۴) و غرق شدن لوسيتينيا (۱۹۱۸) اشاره كرد.
توليد فيلمهاي پويانماي كوتاه، كه عموماً «كارتون» ناميده ميشوند، در طول دهه ۱۹۱۰ به يك صنعت بدل شد و كارتونهاي كوتاه براي نمايش در فيلمهاي سينما توليد شدند. موفقترين توليدكننده قديمي زنده نگاري جان رندولف بري بود، كسي كه همراه با ارل هرد، سل پويانمايي يا پويانمايي روي طلق را پايهگذاري كرد كه در باقي دهه بر صنعت پويانمايي حكمفرما بود.
- چهارشنبه ۲۴ مهر ۹۸ | ۱۷:۴۰
- ۶۵ بازديد
- ۰ نظر