داروگ

ساخت موشن گراف . انيميشن

هنر

هنر'آن است كه انسان بدون نياز به دركش تحت تاثير قرار بگيرد. همچنين مي‌توان گفت هنر توان و مهارت خلق زيبايي است. از مهم‌ترين رشته‌هاي هنري مي‌توان به هنرهاي تجسمي (نقاشي، طراحي، تنديس‌گري، عكاسي و چاپ)، هنرهاي نمايشي (تئاتر و رقص)، موسيقي، ادبيات (شعر، داستان)، سينما و معماري اشاره كرد. واژهٔ هنر در زبان سانسكريت، تركيبي از دو كلمهٔ «سو» به‌معني نيك و «نر» يا «نره» به‌معناي زن و مرد است. در زبان اوستايي «س» به «ه» تبديل شده و واژهٔ «هون» ايجاد گشته‌است كه در زبان پهلوي يا فارسي ميانه به شكل امروزي (هنر) درآمده‌است كه به‌معناي انسان كامل و فرزانه است.[نيازمند منبع]

دانشنامهٔ بريتانيكا هنر را به‌عنوان «استفاده از توانايي و تخيل در خلق آثار زيبا، محيطي يا تجاربي كه مي‌توان با ديگران تقسيم شود» تعريف مي‌كند.

در يك طبقه‌بندي جديد بر اساس كتاب استراتژي بازاريابي هنر از مهدي خادمي مي‌توانيم تعاريف هنر را به دو دسته كاركردي و رويه اي تقسيم‌بندي كنيم. كارگردانيان عنوان مي‌كنند كه هنر براي تحويل يك هدف طراحي شده‌است و چيزي هنر محسوب مي‌شود كه بتواند دارنده آن را در راه دست يابي به هدف كمك نمايد و وظيفه آن فراهم كردن تجربه‌هاي زيبايي شناختي لذت بخش است. در مقابل رويه گرايان عنوان مي‌كنند چيزي به عنوان اثر هنري محسوب مي‌شود كه بر طبق فرمول يا فرآيندي مناسب ساخته شده باشد؛ صرف نظر از اين كه هنر چه هدف و مقصودي دارد، هنر مي‌تواند در ابتدا كاركردي باشد اما در نهايت به صورت رويه اي عمل كند.

مانرو بريسيدي (۱۹۸۲) يك تعريف كاركردي از هنر ارائه مي‌دهد:

«اثر هنري تركيبي از شرايط مورد نظر است كه به منظور ارائه تجربه‌هاي زيبايي شناختي ارزشمند قادر به نشان دادن ويژگي‌هاي زيبايي شناختي هنر باشد.»

در حالي كه كارگردانيان ارزش هنر را وابسته به ماهيت آن مي‌دانند، تعريف رويه گرايان صرفاً توصيفي بوده و مبتني بر ارزيابي نيست. از تعاريف رويه اي ارائه شده مي‌توان به تعريف ديكي اشاره كرد كه يك تعريف سازماني محسوب مي‌شود. او در درجه اول اثر هنري را به عنوان «اثر تصنعي» و در درجه دوم به عنوان «مجموعه اي از جنبه‌هاي كليدي كه از طرف برخي از نامزدها براي قدرداني از افراد فعال در منظومه هنر اعطا مي‌شود» مي‌بيند

پيشينه پويانمايي

قديمي‌ترين نمونه‌هاي تلاش براي بدست آوردن توهم حركت در طراحي ايستا را مي‌توان در نقاشي‌هاي دوران نوسنگي غارها پيدا كرد، در جائيكه حيوانات با چندين شكل پاي روي‌هم افتاده مجسم شده‌اند، كه آشكارا كوششي براي رساندن احساس حركت است. سفالينه‌اي متعلق به مردم شهر سوخته يافت      شده‌است كه نقوش روي اين جام، تكراري هدفمند دارد و حركت را نشان مي‌دهد. تكراري كه پايه و اساس هنر انيميشن امروز است.

شخص خاصي به عنوان مخترع هنر فيلم پويانما وجود ندارد، چرا كه افراد بسياري پروژه‌هاي متعددي كه مي‌توان به عنوان گونه‌هاي مختلف پويانمايي مطرح كرد را تماماً در زمان‌هاي يكساني انجام مي‌دادند. فريب‌بين، زنده‌گرد، كنش‌نما، همچنين ورق‌هاي پويانما از قديمي‌ترين اسباب‌هاي پويانمايي محبوب اختراع شده در طول سده ۱۸۰۰ هستند.

فيلمساز فرانسوي جورج مليس، كه سازنده جلوه‌هاي ويژه فيلم‌هايي مانند سفري به ماه بود، تكنيك‌هاي بسياري در كارش استفاده مي‌كرد كه يكي از آن‌ها نگه داشتن چرخش فيلم دوربين، و تغيير كوچكي در صحنه و سپس دوباره به چرخش درآوردن فيلم دوربين بود. اين بسيار شبيه به ايده‌اي است كه بعدها زنده نگاريِ استاپ-موشن شد. مليس به‌طور اتفاقي به اين تكنيك دست يافت. هنگامي كه او اتوبوسي را در حال رد شدن از جلوي دوربين مي‌گرفت، دوربين خراب شد. هنگامي كه دوربين تعمير شد، درست زماني كه مليس شروع به فيلم گرفتن كرد، تصادفاً يك اسب از جلوي دوربين رد شد. نتيجه آن بود كه در فيلم به نظر مي‌رسيد كه اتوبوس به يك اسب تبديل مي‌شود.

صحنه خيالات ساخته اميل كال، ۱۹۰۸.

ج. استوارت بلكتون شايد اولين فيلمساز آمريكايي باشد كه تكنيك‌هاي استاپ‌موشن و انيميشن طراحي دستي را استفاده كرد. توماس اديسون او را با فيلمسازي آشنا كرد. او با اولين كارش مورخ ۱۹۰۰ كه كپي رايت داشت، پيشگام اين ايده‌ها در دوران قرن بيستم شد. بسياري از فيلم‌هايش، از ميان آن‌ها طراحي سحرآميز در سال ۱۹۰۰ و فكاهي صورت‌هاي متغير مسخره ۱۹۰۶، نسخه‌هاي فيلم روزمره از بلكتون «هنرمند درخشان» بود، و نسخه‌هاي اصلاح شده مورد استفاده مليس قديمي‌ترين تكنيك‌هاي استاپ‌موشن براي ساختن سري‌هايي از طراحي‌هاي روي تخته سياه بود كه به نظر مي‌رسند كه حركت مي‌كنند و خود را تغيير شكل مي‌دهند. فكاهي‌صورتهاي‌متغيرمسخره، به عنوان اولين فيلم پويانماشده واقعي ثبت، و بلكتون به عنوان اولين زنده نگاري واقعي شناخته شده‌است.

هنرمند فرانسوي ديگري به نام اميل كول شروع به طراحي سلسله كارتون‌هايي كرد. او در سال ۱۹۰۸ فيلمي با نام صحنه خيالات را ساخت. اين فيلم شامل تعداد زيادي طراحي ساده سرگردان است كه به هم تبديل مي‌شوند، مانند بطري شراب كه به يك گل تبديل مي‌شد. همچنين قسمتهايي از تصاوير زنده وجود داشت، جايي كه دست زنده نگار وارد صحنه مي‌شد. اين فيلم با طراحي هر قاب روي كاغذ ايجاد شده بود و هر قاب با نگاتيو فيلم گرفته مي‌شد، كه به تصوير، ظاهر تخته سياه را مي‌داد. بدين ترتيب صحنه خيالات نخستين فيلم پويانمايي سنتي (طراحي دستي) به‌شمار مي‌آيد.

در ادامه موفقيت‌هاي بلكتون و كال، هنرمندان متعدد ديگري شروع به تجربياتي در پويانمايي كردند. از جمله وينسر مك‌كي كه يك كارتونيست موفق روزنامه بود. او پويانمايي‌هاي پرجزئياتي ساخت كه نيازمند تيم هنرمندان و توجهي طاقت فرسا به جزئيات بود. هر فريم يك طراحي روي كاغذ بود كه همواره مي‌بايست، پس زمينه و شخصيت‌ها هردو دوباره طراحي و پويا شوند. از برجسته‌ترين فيلم‌هاي مكي مي‌توان به نموي كوچولو (۱۹۱۱)، جريت دايناسور (۱۹۱۴) و غرق شدن لوسيتينيا­ (۱۹۱۸) اشاره كرد.

توليد فيلم‌هاي پويانماي كوتاه، كه عموماً «كارتون» ناميده مي‌شوند، در طول دهه ۱۹۱۰ به يك صنعت بدل شد و كارتون‌هاي كوتاه براي نمايش در فيلم‌هاي سينما توليد شدند. موفق‌ترين توليدكننده قديمي زنده نگاري جان رندولف بري بود، كسي كه همراه با ارل هرد، سل پويانمايي يا پويانمايي روي طلق را پايه‌گذاري كرد كه در باقي دهه بر صنعت پويانمايي حكمفرما بود.